خاطره ها

تو هستی توو رویام تو هستی توو قلبم ولی رفتی و ندیدی حال خرابم
توی این دنیا توی این عالم زندگی بی تو برام معنا نداره
همه ی اون عشق و محبت حس این دل پاک من
چرا زیر سایه ی یک شب عشق مون از یادت رفت
گله دارم از تو خدایا چرا شد عشق از ما جدا
شب و روز از دوریش بسوزم
تن من دیگه نایی نداره با زندگی کاری نداره
من با اشک شب و روز واسه برگشتنت دست به دامن خدام
میبینم من که انگار توی قلبت نیست احساس
نمیخواهی که برگردی پیشم
همه ی اون عشق و محبت حس این دل پاک من
چرا زیر سایه ی یه شب عشق مون از یادت رفت
گله دارم از تو خدایا چرا شد عشق از ما جدا
شب و روز از دوریش بسوزم
چرا باید الان باشی تو توو خاطره ها
چرا سهم مون از عشق فقط فاصله هاس
همه پیش عشقشونن و من چی ها
باید از عشق بخونم و سختی هاش
وقت رفتنت گفتم باشی بدون من خوش
دروغ که نگم زندگیم میدونه جنگ شد
اشتباه جدایی مون اینو منم دارم میگم
باید فهمیده باشی که قصد کلماتم چین
شاید مه زده که من و تو گم شدیم
شاید فاصله زیاده و تو دور شدی
باید اینو بدونی که هنوزم عشقم تویی
تو به سادگی رفتی ولی من امشب طوری
تو رویام که فردا برمیگردی
اگه نیای شاید باید رگ بدم تیر
پس برگرد که هنوز هم دربدرت ام
میخوام مثل قدیم ها بذاریم سر به سر هم
همه ی اون عشقو محبت حس این دل پاک من
چرا زیر سایه ی یک شب عشق مون از یادت رفت
گله دارم از تو خدایا چرا شد عشق از ما جدا
شب و روز از دوریش بسوزم
همه ی اون عشقو محبت حس این دل پاک من
چرا زیر سایه ی یک شب عشق مون از یادت رفت
گله دارم از تو خدایا چرا شد عشق از ما جدا
شب و روز از دوریش بسوزم