

عبدی بهروانفر

عبدی بهروانفر
عبدی بهروانفر

عبدی بهروانفر

عبدی بهروانفر
تو شب من شیهه زدی وقتی که ماه در نیومد وقتی ستاره پا نداد به دست این شبای بد گفتی تو قصه ها بمون اوسنه ها حقیقته کلاغ قصه های ما زخمی دست عادته گفتی یه فکری کن واسه آخر تلخ قصه ها نزار کلاغ قصه مون پر بکشه به نا کجا تر زدم عشق من ببین افسانه هم امون نداد یه تک درخت تو برهوت حتی بهم نشون نداد تو شب من شیهه زدی اسب سپید سرکشم خواستی میون تو و شب ضامن شیهه هات بشم سم ضربه میزنی به شب تو شب ولی یه نقطه ای سم ضربه میزنی بزن هر کی داره یه عقده ای.
بخش نظرات به زودی فعال خواهد شد.